روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟
ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم…
دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟
برچسبها:
داستان,
ملانصرالدین,
ازدواج,
حکایاتادامه مطلب
+
نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۳ساعت 23:0 توسط رادیو 110
استاد ابولفضل زرویی نصرآباد در این شعر نوی خود بساط بی بساطی پاییز و مشکلات این فصل جیب مردم را با سرمای آغازین و نفت
پیوند داده و چشم به راه دریافت سهمیه است!
هوا سرد است!
به روى بینى ام از سقف منزل مى چکد باران،
برچسبها:
طنز,
شعر,
ابوالفضل زرویی نصرآباد,
شعر طنزادامه مطلب
+
نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۳ساعت 23:23 توسط رادیو 110
طنز - سالها پیش در کشور ما مسائل و مشکلاتی وجود داشته که زندهیاد گلآقا با زبان طنز آنها را بیان می
کرده به خیال اینکه مشکل حل میشود اما گویا بعد از 21 سال همچنان مشکلات با همان سروشکل و تغییرات جزئی در کشور وجود دارد!
سیم و زر!به پیر مقتدری گفت نوجوان پسری:
بهروزگار، کدامین هنر پسندهتر است
برچسبها:
طنز,
واژههای پیشنهادی,
سیم و زر,
واژههایادامه مطلب
+
نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۲ساعت 22:6 توسط رادیو 110
وصیت نامه منتشر نشده بزبز قندی۱ !!!
دوست داشتم قبل از رفتنم چندتا نکته و اندرز برای شما داشته باشم، هرچند که می دانم نسل امروز نسبت به هرگونه پند و نصیحتی آلرژی دارد و زود فیوز می پراند. اما خب با تحمل کردن این چند خط، جانتان که بالا نمی آید، ناسلامتی من دارم می میرم. پس خوب و با دقت گوش بدهید:
… شنگول جان! تو برادر بزرگتر آن دوتای دیگر هستی، پس مراقبشان باش، مرسی. دفعه قبل که آقا گرگه وارد خانه شده بود و تو و منگول را قورت داده بود، من رسیدم و شکمش را پاره کردم و آزادتان کردم. اما از این به بعد
من دیگر نیستم. اون قدیم مدیم ها قصه اینجوری بود که آقا گرگه اول صدایش را نازک می کرد و در می زد، شما
برچسبها:
طنز اجتماعی,
طنز شنیداری,
طنز فرهنگی,
طنزادامه مطلب
+
نوشته شده در پنجشنبه دهم اسفند ۱۳۹۱ساعت 21:32 توسط رادیو 110
ناهید نوری در مثنوی طنز فرد یا افرادی در جامعه امروز ما را توصیف کرده که خودش هم دنبال آنهاست و در این شرایط هنوز آنها را ندیده!
این که لم داده به پشت صندلی،
از دماغ فیل افتاده، ولی...
شاعری بی چیز و بی اندازه است
برچسبها:
طنز,
همسر دوم نمیگیرد کسی,
ناهید نوری,
شعر طنزادامه مطلب
+
نوشته شده در سه شنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 21:8 توسط رادیو 110
آنچه مي خوانيد يادداشتي طنز از زندهياد عمران صلاحي با عناوين «گفتگو با چوپان دروغگو» است که براي نخستين بار مهدي فيروزان در سايت شهر کتاب منتشر کرده است.
* لطفا خودتان را معرفي بفرماييد.
نيازي به معرفي نيست. کتابهاي درسي خودشان حسابي اين جانب را معرفي کردهاند. همه فکر ميکنند نامم چوپان است و فاميلم دروغگو.
* اين دستگاه چيست که توي بقچه پيچيدهايد؟
برچسبها:
طنز,
عمران صلاحي,
گفتگو با چوپان دروغگو,
مهدي فيروزانادامه مطلب
+
نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۱ساعت 21:32 توسط رادیو 110
طنز - ناهید نوری در این قطعه شعر که در نشریه خط خطی منتشر کرده از مصائب شاعری و سن بالای ازدواج و برخی سوء استفاده کنندگان بی زن داد سخن سر داده است.
خواستگار ِ تازه از راه آمده
زیر ِ نور ِ آبی ِ ماه آمده
در پس یک قحطی کم سابقه
برچسبها:
طنز,
ناهید نوری,
خواستگار تازه از راه آمده,
شعر وطنزادامه مطلب
+
نوشته شده در شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۱ساعت 21:54 توسط رادیو 110
|
محمد جاوید در این قطعه شعر نو که در ماهنامه «خطخطی» منتشر کرده، نگاهی نو به گرانی و مشکلات پیرامونی آن دارد و نیمنگاهی هم به محلهای که در آن همه چیز ارزان است!
خوش به حالت ای دوست
کاملن خوشبختی
همه چیز آرامه
همه چیزت مفتی است
کاش من جای تو بودم ای کاش
برچسبها:
طنز,
گرانی,
محمد جاوید,
همه چیز آرامهادامه مطلب
+
نوشته شده در جمعه پانزدهم دی ۱۳۹۱ساعت 22:29 توسط رادیو 110
|
چارهاي نبود براي مبارزه با اژدهاي دهشتناک تورم، ميبايست راهي سفر سختي شد! انگار از لابهلاي صفحات شاهنامه عبور ميکردم، برق سنان، چکاچک گرز و شمشير...
اوه خداي من بالاخره پيدايش کردم! دق البابي کردم، که خودش آمد دم در، گفتم:
- آتيش بزن آن پر سيمرغ رو که دنيا نفس کش ميخواهد، که رستم ميخواهد!؟
- مال کدوم قرني عمو؟! رخش قبل خان دوم، جيپياس نصب کرد! الان با گوشيم ردشو ميزنم! صبر کن
برچسبها:
طنز,
عوارض پر خوري,
ادبیات طنز,
اژدهاي دهشتناکادامه مطلب
+
نوشته شده در جمعه هشتم دی ۱۳۹۱ساعت 22:40 توسط رادیو 110
|
شب یلدا کـــه رفتم ســــوی خـانه گرفتـــــــم پرتقـــــــــــــال و هندوانه
خیـــــار و سیب و شیرینی و آجیل دوتـــــا جعبه انــــــــــــــار دانه دانه
گـــــــز و خربوزه و پشمک که دارم ز هــــــــر یک خاطراتی جــــــاودانه
برچسبها:
شعر شب یلدا,
طنز,
طنز شعر,
شب یلداادامه مطلب
+
نوشته شده در جمعه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۱ساعت 21:46 توسط رادیو 110
|
من عرب الوطن پرست به شیخ العزیز، والأرباب المحبوب والشنگول المنگول، شیخ اوباما… أنت ناجی العالم استکبارین!
هذا نامة المحرمانه فی نزد شما.. نحن درخواستون من شما تا محافظون از هذا نامة المهم، بمانند جانتان.
نحن العاشقون به جزایر ایران، و نداریم خواب فی شب و لا خواب فی الیوم….. فی الشب، می بینیم رؤیاهای جمیل در خواب که فی الجزایر باحال ایران، علی الکرسی القدرت، لم داده ایم و فی الحال الکشیدن القلیانی
هستیم….. و سمع می نماییم نوای شنگول نانسی عجرم را…. آخ که دلمون کمثل الگنجشک می زند برای به به
برچسبها:
طنز,
اوباما,
جزیره ابوموسی,
خلیج فارسادامه مطلب
+
نوشته شده در چهارشنبه سوم آبان ۱۳۹۱ساعت 20:57 توسط رادیو 110
|
خواندن دو قطعه شعر از مجله ماندگار گل آقا که یکی شرح حال طنزپردازان است، در این آخر هفته خالی از لطف نیست بویژه که یک نفر در نظامآباد راه افتاده و چند نفر را یکدفعه هویجوری(!) آش و لاش کرده است...
طنز پردازم دفاعی از ستمکش میکنم
خاطر ظالمبلاها را مشوش میکنم
برچسبها:
طنز,
شعر طنز,
مجله گل آقا,
کیومرث صابریادامه مطلب
+
نوشته شده در جمعه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۱ساعت 22:13 توسط رادیو 110
|
مى رود از هر طرف رقصان و با لنگر گدا!
از دو سویت مى رود، این ور گدا، آن ور گدا!
گر دهى کمتر ز ده تومان حسابت مى رسد
مى کند گردن کلفتى، مى کشد خنجر گدا!
برچسبها:
طنز,
شعر کلاسيک طنز,
شعر کلاسيک,
شعرادامه مطلب
+
نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۱ساعت 22:8 توسط رادیو 110
طنز - شاعر این قطعه طنز که ظاهرا خیلی با مشکلات دست به گریبان است اما همچنان با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته و با امید زنده است و راه حل اساسی برای وعده مسئولان پیدا کرده.الهی، من با این که بندهای بسیار باهوشم
ولی از بخت بد، در زندگی چون برق، خاموشم
یکی از دوستان من مدیرکل شد و دیگر
دمی با من نمیجوشد، منم با او نمیجوشم!
برچسبها: طنز, شعر, گل آقا, ادبیات وشعر وطنز
ادامه مطلب
+
نوشته شده در دوشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۱ساعت 22:43 توسط رادیو 110
|
این قطعه شعر خواندنی از زنده یاد احمد گلچین معانی، شاعر و ادیب معاصر است که اشعار فکاهی و انتقادی بسیاری سرود و این یکی در باب مجلس شورای ملی است.
گفتم: کیام به مجلس شورا روان کنند؟
گفتا: به چشم، هرچه تو گویى همان کنند
گفتم: گروه رأىخران لات گشتهاند
برچسبها:
طنز,
بدون پول به مجلس که بُرد راه,
احمد گلچین معانی,
شعرادامه مطلب
+
نوشته شده در جمعه چهاردهم مهر ۱۳۹۱ساعت 22:29 توسط رادیو 110
|
رضا احسانپور در این قطعه شعر طنز، نقیضهای بر یکی از غزل های سعدی زده و داستان جالبی از ازدواج های امروزی با مهریههای نجومی را روایت میکند.
من ندانستم از اول که تو بیمهر و وفایی
و به جز مهریهات بر سر هیچ عهد نپایی
این همه آدم خوشتیپ و موفّق سر راهت
چه شد آخر به سرت زد که دل من بربایی؟
برچسبها:
طنز,
ازدواج,
مرد آن است که از دام تأهل بگریزد,
شعر طنزادامه مطلب
+
نوشته شده در دوشنبه دهم مهر ۱۳۹۱ساعت 22:24 توسط رادیو 110
|
سیدامیر ساداتموسوی رفته سراغ جناب مولانا و کمی با اشعار ایشان گپ(!) زده...حاصل کار هم زیاد بد نشده فقط معلوم نیست از کجا به کجا رسیده!
میکنم پا توی کفش مثنوی
حرف نی را بارها بشنیدهای
در کتاب درسیات هم دیدهای
حال بشنو حرف این غمدیده را
برچسبها:
ادبیات,
مرد و زن هرهر به من خندیدهاند,
طنز,
شعرادامه مطلب
+
نوشته شده در یکشنبه نهم مهر ۱۳۹۱ساعت 19:58 توسط رادیو 110
در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد میشد...
دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی ما یکسور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی...
ملا قبول کرد، شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.
برچسبها:
طنز,
ملانصرالدین,
حکایت ملانصرالدین وگرمای زیاد,
حکا یاتادامه مطلب
+
نوشته شده در شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 15:21 توسط رادیو 110
|
روزي ملانصرالدين به دنبال جنازهي يكي از ثروتمندان ميرفت و با صداي بلند گريه ميكرد. يكي به او دالداري داد و گفت: "اين مرحوم چه نسبتي با شما داشت؟"
ملا جواب داد: "هيچ! علت گريهي من هم همين است."
************
ملانصرالدين به يكي از دوستانش گفت: خبر داري فلاني مرده؟
دوستش گفت: "نه! علت مرگش چه بود؟"
ملا گفت: "علت زنده بودن آن بيچاره معلوم نبود چه رسد به علت مرگش!"
برچسبها:
طنز,
جوك هاي ملا نصرالدين,
ملا نصرالدين,
مطالب خنده دارادامه مطلب
+
نوشته شده در چهارشنبه هشتم شهریور ۱۳۹۱ساعت 15:7 توسط رادیو 110
|
حکایت یکی از پسرهای عبّاس قلی خان که مدیر مالی بود، در ادامه شرح داده شده است...
«داشت عبّاس قلی خان پسری»
پسر معتمد و معتبری
برچسبها:
طنز,
شعر,
ادبیات,
پسر عباس قلیادامه مطلب
+
نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ساعت 23:11 توسط رادیو 110
یکى بود، یکى نبود؛ غیر از خدا هیچ کس نبود.
روزى، روزگارى در ولایت غربت، مردم براى شتر خیلى ارزش و احترام قائل بودند و مى گفتند هیچ کس حق ندارد به شتر، حرفى نازک تر از گل بگوید. آنها معتقد بودند که آه شتر، گیرا است و هر کسى را که شتر نفرین کند، پیسى و برص و قولنج و درد لاعلاج مى گیرد.
اما بشنو از مردم ولایت جابلقا که به هیچ چیزى اعتقاد درست و درمان نداشتند تا چه رسد به شتر.
در یک همچین عصر و زمانه اى، در ولایت غربت یک مردى بود به نام «مش کرم» و این مش کرم از مال دنیا فقط
یک شتر داشت که از قضاى روزگار خیلى هم به او علاقه مند بود. مش کرم روزها مى رفت روى زمین مردم کار مى کرد و تنگ غروب که حقوقش را مى گرفت، مى رفت در بازار و از براى خودش یک قرص نان و یک کاسه
برچسبها:
ادبیات,
طنز,
افسانه شتر بادیسیپلین,
یکى بودادامه مطلب
+
نوشته شده در چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 23:6 توسط رادیو 110
|
يكي بود، يكي نبود، غير از خدا هيچ كس نبود.يك مرد تمبك زني بود در ولايت غربت كه چون مي ديد از راه تمبك زدن
نمي تواند رزق و روزي خانواده اش را تأمين كند.كار غريبي مي كرد. صبح ها پا مي شد و مي رفت كنار يك بركه اي
برچسبها:
ادبیات,
حکایات,
طنز,
ابوالفضل زرویی نصرآبادادامه مطلب
+
نوشته شده در جمعه نوزدهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 21:29 توسط رادیو 110